جدول جو
جدول جو

معنی برپای ایستادن - جستجوی لغت در جدول جو

برپای ایستادن
(مُ یَ ثَ)
به کاری قیام کردن:
چون بجز بندگی ندیدم رای
ایستادم چو بندگان برپای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
برخاستن. (آنندراج). به خود برخاستن.
لغت نامه دهخدا